محل تبلیغات شما
"لبخند خوشبختی است که درست زیر بینی خود پیدا خواهید کرد." ~ تام ویلسون

خیلی لبخند می زنم.

در حقیقت ، دیروز هشتاد و هفت بار لبخند زدم (حساب کردم).

این لبخندهای جعلی نیستند. آنها نازک های بزرگ و پر دندان هستند. و آنها به یک ویژگی معمولی در زندگی روزمره من تبدیل شده اند ، زیرا من با خوشبختی عظیمی غلبه کرده ام.

هر آنچه را که می بینم ، لمس می کنم ، نفس می کشم و طعم مرا خوشحال می کند.

این کاملا خودجوش و ظالمانه سرگرم کننده است ، و من می خواهم که چگونه این کار را با شما در میان بگذارم.

آنچه من لبخند می زنم
این می تواند یک بافت لطیف از ساخت و ساز باشد.

این می تواند راهی باشد که یک گل در یک لحظه غیرقابل پیش بینی از پس زمینه خارج می شود.

این می تواند راهی باشد که نور خورشید از پنجره در اوایل صبح می درخشد.

اما چیزی که باعث ایجاد همه این لبخندها می شود بسیار ساده است.

حق شناسی.

بیشتر افراد وقتی چیزی می گیرند لبخند می زنند.

همه ما دوست داریم هنگام دریافت تعارف ، یک دیدار غافلگیرکننده از یک دوست یا یک چک بزرگ ، لبخند بزنیم.

به عبارت دیگر ، ما هنگامی که منافع مستقیم دریافت می کنیم خوشحال می شویم.

اما به شکلی که من آن را می بینم ، من سود مستقیم هر آنچه در اطرافم اتفاق می افتد ، هستم.

پنجه کلاغ ، طعم نارنج نارنگی ، صدای عبور کامیون.

همه این موارد باعث شده تا امروز لبخند بزنم. من همه این موارد را دریافت می کنم و به خاطر آنها خوشحالم.

بنابراین چگونه می توانید لبخند بیشتری بزنید؟

واقعاً ساده است

سپاسگزار برای همه چیز در زندگی خود باشید.
حیرت انگیز است چه تأثیرات مثبتی را تجربه می کنیم که بعد از شروع گفتن "متشکریم!" برای همه چیز.

ممنون از هدیه زندگی با تشکر از یک وعده غذایی خوشمزه با تشکر از لبخند یک غریبه.

اما تغییر عجیب و غریب (و قدرتمند) که من از شما دعوت می کنم این باشد:

حتی از چیزهای به ظاهر منفی که وارد زندگی شما می شوند تشکر کنید.

بیماری ، درد و از دست دادن برخی از قدرتمندترین معلمانی هستند که ما در دسترس داریم. آنها راههایی را برای رشد ما به ما باز می گردانند. آنها قدرت را در ما نشان می دهند.

و آنها به ما نشان می دهند که زندگی بسیار ارزشمند است.

چند سال در مکانی واقعاً تاریک بود. نه خانه ، نه دوست و نه پول. من در شهرهای ناآشنا در فضای بیرون خوابیدم. من غذا یده شده از دامها را خوردم. روزها می رفتم بدون اینکه با یک روح واحد صحبت کنم.

شبهای سرد وجود داشت که من می خواهم در یک سایت ساخت و ساز بخوابم. من می خواهم داخل کابین یک بولدوزر قفل شده باشم زیرا گرمای بدن من می تواند محفظه ریز را فقط به اندازه کافی گرم کند تا چند ساعت قبل از ورود خدمه ساعت 6 صبح بخوابد.

کم بود

اما من از این تجربه قدردانی می کنم زیرا این شجاعت را به من داد که در هر مکانی زندگی کنم. من دیگر نگران این نیستم که بتوانم بدون غذا یا پناهگاه زنده بمانم ، زیرا در شرایط سخت ، شما خلاق می شوید. شما مدبر می شوید. و شما ترس از درخواست کمک دارید.

به کوچکترین جزئیات توجه کنید.
در حال حاضر من در حال خیره شدن به رنگ جام قهوه سرامیکی خودم هستم و فقط گوشهایم را لبخند می زنم. خیلی عالی نیست

اما فنجان قهوه واقعاً قرمز نیست.

با نزدیک تر نگاه کردن ، می بینم سایه های نامتناهی که از لعاب دور می شوند.

این نوارهای آب نبات را روی یک بسته قند موجود در ظرف منعکس می کند.

این نشانگر صفحه ای از یادداشت های من در مقابل من است.

و همه قوانین نور و سایه را دنبال می کند ، درخشان ترین چهره آتش نشانی آن را از یک طرف به خورشید و یک طرف دیگر یک مارون سایه دار و تیره نشان می دهد.

راستی یک چیز باشکوه

این جزئیات تجربه در همه جا برای ما قابل دسترسی است و آنها به ما نشان می دهند که هیچ دو چیز یکسان نیستند.

حتی چیزهایی که به نظر ما توهین آمیز است فرصتی برای تشکر از ما است که یک بار شروع به درک جزئیات آنها می کنیم.

به عنوان مثال بطری های پلاستیکی در خیابان یا میوه های پوسیده.

همه آنها حاوی چنین جزئیات شگفت انگیزی هستند که وقتی متوقف می شوید و توجه می کنید ، نمی توانید از لطف کمک کنید بلکه لبخند بزنید

نعمت های خود را یادداشت کنید.
روزانه هزاران چیز بزرگ اتفاق می افتد اما به نظر می رسد چند مورد را به یاد می آوریم ، در حالی که بیشتر موارد کسل کننده ، تاسف آور یا دردناک را که برای ما اتفاق می افتد به یاد می آوریم.

این تقصیر ما نیست؛ این فقط روشی است که مغزهای ما سیم کشی می شود.

اما ما می توانیم بر آن غلبه کنیم.

به همین دلیل می توان نوت بوک را نگه داشت تا همه اتفاقات بزرگی را که روزانه برای شما رخ می دهد نادیده بگیرد.

وقتی احساس کم کردن کردید روی آن تأمل کنید. متوجه خواهید شد که حتی در کمترین روزهای شما ، اتفاقاتی افتاد که شما را لمس کردند ، این باعث برکت شما شد.

آنها را فراموش نکنید!

به آنچه هست ، نه آنچه که نیست نگاه کن.
هر وقت به اطراف خود نگاه می کنم ، فکر می کنم ، "وای ، زندگی خوبی داشته ام."

چیز زیادی ندارم و با این حال ، من خوشبخت ترین زندگی قابل تصور را زندگی می کنم ، زیرا من به آنچه می بینم نگاه نمی کنم ، نه آنچه نیست.

اغلب اوقات گرفتار نگرانی های آینده می شویم و به افکار منفی خود می بخشیم.

ما فکر می کنیم ، "اگر فقط من پول بیشتری برای پرداخت قبض داشتم."

"اگر فقط من مجبور نبودم از این دردها و دردها نگران شوم."

"اگر فقط من فرصت کمی بیشتر برای گذراندن با خانواده داشتم."

زندگی تصورات خیالی که در ذهن شما وجود دارد نیست - این همان چیزی است که اکنون اتفاق می افتد! همه چیزهای عالی در اطراف شما هستند.

آفتاب به چهره شما برخورد می کند.

لبخند بچه ها و نوه های شما.

هیجان از رفتن برای دویدن و احساس فشار خون در دست و پاهای شگفت انگیز شما.

ماسک موی خانگی برای موهای خشک و آسیب دیده

یه گیاه آپارتمانی زیبا و گلدار به نام بنفشه آفریقایی

بیوگرافی رامین رضاییان فوتبالیست تیم ملی و سابق تیم پرسپولیس مهمان دورهمی

، ,یک ,لبخند ,کنم ,زندگی ,های ,می کنم ,کنم ، ,لبخند می ,می کنیم ,می افتد

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ورزگ نیوز Anthony's game قطر Seyed Mahdi Rafougar recheforpu نمایندگی ایمان همسفران فتو عکاس (عکاس باشی) omisibphi ماهان کنار تو فقط آروم میشممم